فصلی دیگر
امروز بهترین دوستم بی دلیل از پیشم رفت.خدا یارو نگهدارش باشه. جونم بگه واستون دیشب رفتیم عروسی یکی از اقوام فوق العاده دور البته ما یه جورایی اویزون شدیم.شیمه جا خالی . خوروم عروسی بو. عروسی تو روستا بود.ولی طفلی مرغ و خروسا از اینکه هی شوتشون میکردن این ور اون ور رفته بودن رو شاخه ی درختا. جالب شده بودن.سرد بود ولی چسبید. همه خوش و خوشبخت باشن بقول مامان بزرگا . از دعای اونام ما هم همچنین.
تنهایی را دوست دارم............... تنهایی را دوست دارم زیرا بی وفا نیست..............تنهایی را دوست دارم زیرا عشق در معنی ان نیست............. تنهایی را دوست دارم زیرا تجربه کردهام............. تنهایی را دوست دارم زیرا خداوند هم تنهاست................. تنهایی را دوست دارم زیرا در کلبه تنهاییم در انتها خواهم گریست و انتظار کشیدن را پنهان خواهم کرد
قالب جدید وبلاگ پیچک دات نت |